ارنی و لن ترانی
.
چندی است که سه بیت شعر به نام های سعدی، حافظ و مولوی در فضای مجزی دست به دست می شود که درآن ها واژه های "ارنی" و "لن ترانی" به کاربرده شده است و هرسه بیت جعلی بوده و هیچکدام از آن ها از این سه شاعرنیست.
.
سه بیت جعلی:
.
به نام سعدی:
چو رسی به کوه سینا "أرِنی" مگو و بگذر . که نیارزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
.
به نام حافظ:
چو رسی به طور سینا "أرِنی" بگو و بگذر . توصدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
.
به نام مولانا:
"أرنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد . توکه بامنی همیشه،چه "تری"چه " لن ترانی"
.
سعدی واژه های نامبرده را
یک باردرسروده هایش به کار برده که این بیت است:
.
موسی طور عشقم در وادی تمنا . مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم.
.
حافظ نیزیک واژه ی "ارنی" را به کار برده است که چنین است:
.
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم . همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
.
ولی مولوی بیش از بیست بار آن هارا به کاربرده که چند بیت از آن هارا دراینجا آورده ایم که بیت نامبرده درمیان آن هانیست و بیت های مولوی چنیند:
.
اعتمادی دارد او بر عشق دوست
گر سماع لن ترانی میکند
.
به کوه طور توبسیار موسی
زغیرت گفته نی نی لن ترانی
.
خاموش ثنا و لابه کم کن
کز غیب رسید لن ترانی
.
به فلک برآ چوعیسی ارنی بگوچو موسی
که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی
.
از غیرت الهی در عرش حیرت افتد
زیرا ز غیرت آمد پیغام لن ترانی.
.
شد ذره آفتابی از خوردن شرابی
دردولت تجلی از طعن لن ترانی
.
تو آن نازنینی که در غیب بینی
نگفتند هرگز تو را لن ترانی
.
زعشق شمس تبریزی چو موسی گفتهام ارنی
ز سوی طور تبریزی چرا چون لن نمی آیی
.
بگذار تنیها را بشنو ارنیها را
چون سوخت منیها را پس طعنه گه لن نی
.
واژه های "ارنی" و "لن ترانی" از دیرباز در سروده های پارسی به کار می رفته است و در سروده های سنایی ، عطار و مولوی بیشتر دیده می شود.
.
بیت هایی از سرایندگانی که در طول تاریخ این واژگان را
در سرودهایشان به کاربرده اند:
.
سنایی
در هوش ز توسماع «ارنی»
در گوش ندای «لن ترانی»
.
نظامی
خداوندی که چون نامش بخوانی
نیابی در جوابش لن ترانی
.
خاقانی
موسی استاده و گم کرده ز دهشت نعلین
ارنی گفتنش از هبر تجلا شنوند
.
عطار
گویم «ارنی» و زار گریم
ترسم ز جواب «لن ترانی»
.
اگر بخل خواهد که روی تو بیند
به گوش آید اورا ز تو «لن ترانی»
.
مسعودسعدسلمان
بیابم همت خویش ار به یکبار
نخواند بخت بر من لن ترانی
.
کمال الدین اسماعیل
این را صفتست لایذوقون
و آنرا سمتست لن ترانی
.
نزاری قهستانی
می شود بیضا کفم از نور می
هر چه یاد از لن ترانی آورم
.
امیرخسرو دهلوی
طور هستی را حجاب دیده بینا مساز
تا جواب لن ترانی نشنوی همچون کلیم
.
محمودشبستری
تو را تا کوه هستی پیش باقی است
صدای لفظ «ارنی» «لن ترانی»است
.
سلمان ساوجی
جوهر فر دهانش طالب دیدار را
بر زبان جان جواب « لن ترانی» میدهد
.
خواجوی کرمانی
در ملک بینیازی کون و مکان چه باشد
با سِرِ لن ترانی هامان چه کار دارد
.
چندین ارنی گوی به اطوار دوانند
عکسی مگر از روی تو به کوه فتادهست
.
محتشم کاشانی
تو ازطلب به همین باش و لب مبند که یار
زبان یک از پی ارنی و لن ترانی بست
.
وحشی بافقی
لنترانی همه را دیده ی امید بدوخت
ارنی گوی همان منتظر دیدار است
.
عرفی شیرازی
لن ترانی شنود مهتر ما، بی ارنی
این حدیث است که هر وقت جوابی دارد
.
رضی الدین آرتیمانی
الهی همچو موسی رب ارنی را نمیگویم
که مهر خامشی از لن ترانی بر میان بندد
.
به اجابت نرسد تا تو تو باشی «ارنی»
«لن ترانی» شنوی موسی وحرمان بینی
.
بیدل
آشوب لن ترانی است هنگامه ساز عبرت
زین کسوتی که داریم فانوس شمع طوریم
.
صائب تبریزی
نسازد لن ترانی چون کلیم ازطور نومیدم
نمک پرورده ی عشقم، زبان ناز میدانم
.
موسی ار داند که حق نادیدنی است
از چه ارنی گفت و پاسخ یافت لن
.
هاتف اصفهانی
صد رهت لن ترانی ار گویند
بازمیدار دیده بر دیدار
.
اقبال لاهوری
لن ترانی نکته ها دارد رقیق
اندکی گم شو دراین بحرعمیق
.
شاطرعباس صبوحی
ارنی گفت دلم بهر تماشای رُخش
لن ترانی به جواب،از دولبش گویاشد
.
علامه طباطبایی
سحر آمدم به کويت که ببينمت نهاني
" أرِني" نگفته گفتي دوهزار " لَن تَراني"
شب و روز من همین است، به امید زندگانی
من و او به هم بگوییم "ارنی" و "لن ترانی"